کد مطلب:102390 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:405

دانشوری و سخندانی و سیاست و اجتماع در قرنهای چهارم و پنجم در











از آن جا كه حكومت بنی امیه بر پایه ی فریب و نیرنگ پایه گذاری شده بود و با جنایت و ستمگری به كار خود ادامه داد، دیری نپایید و چون لقمه ای ظاهرا چرب و شیرین كه درون آن زهر باشد چشیده شد، و سپس به دور پرتاب گردید،[1].

بنی عباس كه با شعار: «گرفتن انتقام خون حسین» و به نام طرفداری از آل علی، در سال 132 هجری بساط امویان را در نوردیدند و به جای آن سفره ی خویش گستردند، از شیوه ی عمل آنان پیروی كردند، لیكن با عبرت گرفتن از سرانجام بنی امیه، راه تازه ای برای حكومت كردن در پیش گرفتند:

در یكصد سال نخست روزگارشان ضمن تثبیت حكومت و تحكیم قدرت، مردم را با فلسفه های وارداتی، بویژه ی فلسفه ی یونان، و مباحث كلامی انحرافی سرگرم ساختند. خلفای این دوره، بخصوص هارون و مامون، به شیوه ی حكمرانی خسروان ساسانی، به كار گرفتن عناصر با فرهنگ ایرانی، تظاهر به طرفداری از امامان شیعه و اندیشه های علمی آنان و فلسفه ی اعتزال و اختیار، توجه نشان می دادند.

با مردن الواثق در سال 233 ه. و به خلافت رسیدن برادرش متوكل، دوره ی دوم عباسیان آغاز می شود. و در این دوره شیعیان سخت مورد تعقیب و آزار و شكنجه واقع می شوند، علم و عقل مطرود می گردد، مشرب فلسفی شیعه و معتزله مورد تنفر است، عقیده ی خلق قرآن و جدل و بحث در عقاید و آراء باطل و ممنوع می شود، و

[صفحه 28]

دستور می دهند كه تنها باید از شیوخ و محدثان سنت و جماعت در حدیث و ظاهر تقلید كرد. در این دوره اهل دانش و اندیشه از بغداد فرار می كنند. تركان كه به طمع قدرت و ثروت از ماوراءالنهر آمده بودند مسلط می شوند، و این عوامل باعث ضعف شدید دستگاه خلافت می گردد، تا اینكه سرانجام احمد پسر بویه كه كرمان و اهواز و واسط را تصرف كرده بود، بغداد را هم در سال 334 به تصرف درآورد، و خلیفه ی عباسی المستكفی از او استقبال كرد و سمت امیرالامرایی و لقب معزالدوله به وی داد، و به نام او سكه زده شد. آل بویه از این تاریخ قدرت را به دست گرفتند، و با ورود آنان به بغداد كه مذهب تشیع داشتند، دوره ی سوم عباسیان آغاز می گردد.

ویژگیهای این دوره كه تا سال 447 ادامه دارد، به شرح زیر است:

- آل بویه خود دوستدار دانش بودند و علاوه بر ادبا و دانشمندانی كه به عنوان كارگزار و قاضی و نویسنده در دستگاه آنان به سر می بردند، وزرایی مشهور چون ابن عمید، صاحب بن عباد، شاپور بن اردشیر و مهلبی خود سرامد دانشمندان و ادیبان و مشوق آنان بودند.

- آل بویه چون شیعه بودند، از آزادی فكر و حاكمیت عقل سخت طرفداری می كردند، و زمینه ی تمركز همه ی دانشهای روز را در بغداد، و وسیله ی رشد و گسترش آنها را در جهان اسلام فراهم كردند.

- رفاه اقتصادی و آسایش اجتماعی آن دوره خود زمینه ی بسیار مناسب و مساعدی برای پیشرفت دانش و گسترش پژوهش به وجود آورد.

- نهضت فرهنگی آن دوره میوه ی رسیده ی برخورد فرهنگها در دوره ی نخست عباسی است، ولی در جهتی بر خلاف نظر موسسان به سیر خود ادامه داد.

- ظهور دائره المعارفها، تعدد در رشته های دانش، ظهور دانشگاهها در كنار مساجد، تاسیس كتابخانه های بزرگ و بسیاری دانشمندان در هر رشته ای از علوم نیز از جمله ویژگیهای این دوره است.

[صفحه 29]

از لحاظ شعر و ادب نیز این دوره شكوفاترین دوران به شمار می رود، از جمله ویژگیهای ادبی این دوره:

- فراوانی شاعران در همه ی گوشه و كنارهای جهان اسلام، ظهور طبقه ی وزیران و قاضیان و امیران و دیگر مسوولان حكومتی و ثروتمندان در میان شاعران و شعر گفتن بسیاری از فقها و علما و دبیران و فلاسفه و پزشكان در موضوعهای تخصصی خود می باشد.

مشهورترین شاعران این دوره متنبی (ف 354 ه.)، همدانی (ف 357 ه.)، سری الرفاء (ف 362 ه.)، سلامی (ف 393 ه.)، شریف رضی (ف 406 ه.)، مهیار دیلمی (ف 428 ه.) و ابوالعلاء معری (ف 449 ه.) هستند.

نثر و بلاغت نیز، پا به پای شعر، پیش رفت و همان ویژگیها درباره ی آن هم صادق است. از جمله نویسندگان بزرگ و برجسته ی این دوره عبارتند از: ابن العمید (ف 360 ه.) وزیر ركن الدوله، ابوبكر خوارزمی (ف 383 ه.) از پیشوایان لغت و نسب، ابو اسحاق صابی (ف 384 ه.) كاتب انشای خلیفه و عزالدوله، صاحب بن عباد (ف 385 ه.) وزیر آل بویه و بزرگترین مشوق ادبا و شعراء و علماء، بدیع الزمان همدانی (ف 398 ه.) نویسنده ی مقامات و ثعالبی (ف 429 ه.) خاتم مترسلین.

بزرگترین فقها و دانشمندان شیعه: شیخ صدوق (ف 381 ه.)، شیخ مفید (ف 413 ه.)، سید مرتضی علم الهدی (ف 436 ه.) و شیخ طوسی (ف 460 ه.) نیز در این دوره می زیستند.

در چنین دوره ی پر بار و كم مانندی است كه سید رضی، شاعر و ادیب و دانشمند بزرگ این روزگار، گزیده ای از سخنان امیرالمومنین علیه السلام را گرد آوری می كند و «نهج البلاغه» می نامد.

[صفحه 30]

برای اطلاع بیشتر در این باره مراجعه كنید به منابع زیر:

جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه، ج 2.

شوقی ضیف، تاریخ الادب العربی، ج 5.

[صفحه 31]


صفحه 28، 29، 30، 31.








    1. مفاد سخن امیرالمومنین درباره ی بنی امیه، نهج البلاغه، خطبه ی 87.